Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-04-29@02:52:10 GMT

ماموریت نه چندان سری خوش نشین‌ها در اسباب کشی

تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۹۲۸۰۶

ماموریت نه چندان سری خوش نشین‌ها در اسباب کشی

گروه زندگی-سمیه دهقان زاده- تابستان جز گرما و تعطیلی و میوه‌های خوشمزه، فصل جا به جایی منزل و اوقات روحانی و خاص اسباب‌کشی هم هست! فصلی که این بار بعد از چند سال نصیب خانواده ما شده و فقط دو هفته وقت داریم، بساط زندگی‌مان را جمع و جای دیگری دوباره پهن کنیم. 
اوضاع زیاد به سامان نیست، ولی هر چه باشد ما یک خانواده ایم و بالاخره از پسش برمی آییم، می‌پرسید چطور؟ با ما همراه باشید تا اسباب کشی و رسیدن به خانه جدید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اول یک دورهمی اورژانسی گرفتیم تا تقسیم کار کنیم، همه نمی رسیدند بیایند. دو نفری را با تماس تصویری هماهنگ کردیم و بالاخره جلسه رسمی شد!

قرار شد فرزندان بزرگ‌تر تا راه دارد، خودشان وسایلشان را جمع و جور کنند و برای کوچکترها هم شغل‌های تازه دست و پا کردیم که مایه اش ماژیک های رنگ تیره و کاغذ یک رو باطله بود. «بچه‌ها قراره اسباب کشی کنیم، شما هم ماموریت دارید اسم هر چی میذاریم تو جعبه ها و کیسه‌ها و با اسم صاحبش بنویسید روش و خوب چسب بزنید، از پسش برمی یاین؟»اینها را به بچه ها می‌گویم و صدای پر از خنده و رسای «بله و آره و حتما» درهمشان خیالم را راحت می‌کند که بچه‌ها بیکار نیستند که یک دفعه کار دستمان دهند!

کارتن‌های درست درمان، از اوجب واجبات

بابا از صبح دنبال کارتن است و سفت ومحکم و جادار بودنش را اوجب واجبات می‌داند، خواهرم که می‌آید کمک، چند تایی برایمان کارتن آورده، برادرم با خوشحالی خوب‌ترهایش را سوا می‌کند، ما ایستاده‌ایم به تماشا که قرار است چه کار کند، خدا را مرا ببخشد، فکر می کردم کارتن‌ها را برای وسایل خودش می‌خواهد اما او به سمت مادر می‌آید و می‌گوید:« مامان اینا خیلی محکمن، به نظرم بیا ویترین چینی‌ها و کریستال‌ها را با هم خالی کنیم و کاغذ پیچشون که کردیم، بذاریم تو همین کارتن‌ها»
مادرم با خوشحالی قبول می‌کند و مشغول کار می‌شوند.

آشپزخانه، این غول بی شاخ و‌ دم!

من و خواهرم با اجازه مادر به آشپزخانه، این قلب خانه می‌رویم و محافظ حبابی و سلفون را هم با خودمان می‌بریم. از دکوری‌ها و وسایل برقی که کمتر استفاده می‌شود شروع می‌کنیم. چند تایی از جعبه‌های محکم مانده، بازش می‌کنیم و سر و سامانش می‌دهیم و شروع می ‌کنیم به کاغذ و محاظ حبابی پیچ کردن. گلدان‌های دکوری، چرخ گوشت، پلو پز، سرویس قابلمه‌ها، مخلوط کن، لوازم کیک‌پزی خواهر، بشقاب‌ها و بقیه ظرف‌ها. همه را کم کم و با احتیاط در کارتن‌ها جاساز می‌کنیم.
به چاقوها و وسایل تیز و برنده که می‌رسیم دستکش فر، خوشحالمان می‌کند، ولی خب، کافی نیست. خواهرم می‌گوید: بیا محافظ حبابی دورش بکشیم». امتحانش می‌کنیم، جواب می‌دهد و ما راضی، کار را ادامه می‌دهیم.
می‌دانیم قرار است یک هفته ای در خدمت این غول بی شاخ و دم باشیم، اما به قول مادربزرگ خدابیامرزم «چشم نامرد است و دست جوانمرد» پس دست به دست بدهیم‌ زودتر از این ها هم تمام می‌شود.

کیسه زباله‌های شیک و مجلسی

به لباس‌ها و جمع و جور کردنش که فکر می‌کردم، غصه‌ام می‌گرفت، اما دوستم که ید طولایی در اسباب کشی دارد، گفت که کیسه زباله‌های بزرگ مشکلی چاره کار است و حالا به یکی از بچه‌ها خانه گفته‌ام دو طرف یک کیسه را گرفته و من لباس‌ها را با چوب رختی‌اش تا می‌زنم، طوری که لباس، چوب رختی را  بپوشاند و یکی یکی داخل کیسه زباله می‌گذارم، یک ربع نشده یکی از کیسه‌ها پر می‌شود، چشم‌هایم برق می‌زند از خوشحالی.

 پدرم دوباره از در وارد می شود و چند تایی کاور لباس آورده، چقدر خوشحالم می‌کند! لباس‌ مجلسی‌ها و کت شلوارهایی که کاور ندارند را جا به جا می‌کنم. این ماموریت لباس‌ها  را به برادرم و یکی از کوچک‌ترها خانه می‌سپارم.
 اتاق به اتاق می‌روند و حالا لباس زمستانی‌ها و تابستانی‌ها را هم جدا کرده‌اند. البته چند دستی از لباس‌های دم دستی  را برای هر کس کنار گذاشته‌اند، بس که با فکرند و نکته سنج.

 

نیمرو به وقت اسباب کشی 

ساعت را که نگاه می‌کنم تازه متوجه می‌شوم چرا اینقدر دلم ضعف می‌رفته، خیلی وقت است که از دوازده ظهر گذشته و ما جز چند تا میوه که مادر زحمت شستن و گذاشتنش را در ظرف کشیده بود، چیزی نخورده‌ایم. 
یخچال را که باز می‌کنم، تخم‌مرغ‌ها و لیمو و ظرف ماست به رویم لبخند می‌زند، چه اشکال دارد این چند روز را حاضری می‌خوریم. 
از هر کس می‌پرسم چند تخم مرغ برایش کافی است و از جواب‌ها و قدرت انتخابی که به خانواده ام برای انتخاب نوع غذا داده‌ام احساس دموکرات بودن می‌کنم!  و در ماهی تابه ای بزرگ نیمرو می‌زنم و سفره پهن می‌کنم و به تعداد قاشق می‌آورم بدون بشقاب کافی. نوش جان، خانواده عزیزم!

گنجی بین کتاب‌ها

حالا که همه سیر شده‌ایم شکر خدا می‌کنیم و بعد از کمی استراحت دوباره مشغول می‌شویم. ما خانواده کتابخوانی هستیم و در حال حاضر در به در دنبال جعبه مناسب برای کتاب‌ها.

برادر و خواهرم مسئولیت این مهم را به عهده می‌گیرند و صدای خنده شان تمامی ندارد، از بین کتاب‌های قدیمی دفتر خاطرات قفل‌دار، کتاب شعرهای خیلی قدیمی، رمانی که خیلی وقت بود گمش کرده بودیم و چند تایی مدرک پزشکی و مدرک تحصیلی هم پیدا کرده‌اند. 
خواهرم انگار که گنج پیدا کرده با ذوق، موبایل به دست هی عکس می‌گیرد، دقیق که می شوم چند تایی درهم و دینار عراقی  می بینم و عکسی یادگار از حرم امام حسین(ع)، من هم ذوق می کنم از یادگاری هایی که از سفر کربلاش مانده و اشک حلقه می زند در چشمانم. هنوز در هوای کربلا و زیارت هستم که صدایی از آن طرف تر می آید.«واییی، عکس سه در چهارای منو، مامان مامان، چرا اینا رو نگه داشتی؟ من چقدر زشت بودم!» این ها را برادرم می‌گوید و خواهرم عکس را می‌قاپد و دور خانه دنبال هم می‌کنند، همگی خنده‌مان گرفته و خستگی‌مان در رفته؛ این سکانسی همیشگی از ماموریت ما خوش نشین‌هاست که در آن گمشده‌ها، پیدا می شوند و سختی اسباب  کشی کمتر. 

کمی که می گذرد، می بینم خیلی کند پیش می‌روند، با چای و ویفر سراغ‌شان می‌روم و تشویق‌شان می‌کنم اندازه خنده و شوخی‌شان کار هم بکنند، البته در کمال مهربانی و روی خوش!

 

سرگردان‌های باخانمان

حالا چند روزی است، شغل‌مان بسته‌بندی شده است. مادرم تا توانسته مواد غذایی را فریز کرده و فرستاده خانه یک آشنا. کلمن آب یخ هم برقرار است. رول‌های خالی دستمال کاغذی را چند وقتی است پدرم نگه داشته‌ و بچه‌ها الان مامور شده‌اند کابل‌ها را دورش بپیچند، یک رول بزرگ و صنعتی سلفون هم برادرم گرفته است و بزرگ‌ترها و به علاوه ی من افتاده‌ایم به جان میز و صندلی و کمد و ویترین و یخچال و هر گوشه‌دار آشپزخانه و پذیرایی، سه نفری می ایستیم دور هر وسیله و رول را دست به دست می کنیم و محکم می کشیم که آب توی دل هیچ کدام از وسیله‌ها تکان نخورد.
حرف از تکان و تکانه شد، مایعات تمیزکننده را هم حسابی سلفن پیچ کرده‌ایم. چمدان‌هایمان لباس دم دستی و لوازم شخصی‌مان را در خودش جا داده، فقط مانده رختخواب‌‌ها و کاورهای بزرگ زیپ دار چاره ی کار است.

ما همه مستاجر این دنیاییم

کم کم دو هفته فرصتمان دارد تمام می‌شود، کارهای ما نیز هم. چند روزی است تلویزیون را جمع کرده‌ایم، فرش‌ها لول و کاور شده است، آیینه ها هم همین طوری در کارتن جا گیر شده اند و جمله شکستنی است را بچه‌ها با خط خوب رویش نوشته‌اند، چیزی که برای قلب و روحمان هم لازم است به خودمان گوشزد کنیم.

بچه‌ها را فرستادیم دنبال خرده ریزهای یحتمل جا مانده. خسته‌ایم اما خوشحال، آخر یک ماموریت خانوادگی دارد تمام می‌شود، آن هم به خوبی و خوشی. به چمدانم نگاه می‌کنم، همه وسایل ضروری ام در همین چمدان کوچک جا شده، فکر می‌کنم ما همه مستاجر این دنیاییم، برای آن دنیایمان اندازه یک چمدان توشه راه داریم؟ 
در افکار خودم غرقم که کارگرها برای جا به جایی می‌آیند. پدر و برادرهایم می‌مانند و ما می‌رویم با آیینه و قرآن تا خانه‌ جدیدمان را پربرکت کنیم. 


انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: اسباب کشی خانوادگی بچه ها تابستان بسته بندی مستاجر اسباب کشی کارتن ها چند تایی لباس ها بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۹۲۸۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تغییر لیست رئال: بازگشت بلینگام و حذف رودریگو

به گزارش "ورزش سه"، رئال مادرید امشب در چارچوب رقابت‌های هفته سی و سوم لالیگا باید در ورزشگاه خانگی رئال سوسیداد روبروی این تیم به میدان برود و امیدوار است که بتواند با کسب پیروزی یک گام دیگر به کسب عنوان قهرمانی این مسابقات نزدیک شود.

رسانه‌های نزدیک به این باشگاه روز گذشته خبر داده بودند که جود بلینگام به دلیل مشکلات گوارشی و التهاب روده و معده در تمرینات غایب بوده و در فهرست اعلام شده از سوی آنچلوتی برای این بازی هم حضور نداشت و این موضوع باعث نگرانی هواداران در آستانه دیدار برابر بایرن مونیخ در مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا شده بود.

از سوی دیگر، رودریگو هم به دلیل سرماخوردگی شدید نتوانست روز گذشته هم تیمی‌هایش را در تمرینات همراهی کند اما نامش در این فهرست دیده می‌شد و به نظر می‌رسید که مشکل چندان جدی برای حضور در میدان نداشته باشد.

اما دقایقی قبل اعلام شد که شرایط بلینگام برای حضور در میدان بهتر شده و نام او به فهرست بازیکنان رئال برای بازی امشب مقابل سوسیداد اضافه شد. این در حالی است ظاهرا وضعیت رودریگو برای بازی امشب چندان مساعد نیست و به همین دلیل نام این ستاره برزیلی از فهرست رئال برای این بازی خط خورد.

دیگر خبرها

  • راه اندازی پایگاه هوشمند سرای بازی کودک در مساجد
  • عملکرد نه چندان خوب بانک ملت در 9 ماهه
  • تشکیل شوراها اسباب تحکیم پایه‌های نظام را فراهم کرده است
  • تاثیر اسباب بازی در نبوغ و رشد کودکان
  • ۳ نمایشنامه جدید در نمایشگاه کتاب
  • انتشار ۳ نمایشنامه
  • عرضه سه نمایشنامه جدید سوره مهر در نمایشگاه کتاب
  • سه نمایشنامه جدید سوره مهر در نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود
  • اسباب‌بازی‌های چوبی جایگزینی مناسب برای بازی‌های سرد و بی‌روح + عکس و فیلم
  • تغییر لیست رئال: بازگشت بلینگام و حذف رودریگو